سفر نامه قشم
سلام سفر قشم یکی از قشنگترینها شد برایمان وفوق العاده خوش گذشت وشما همسفر هایی عالی بودید واین نشان می داد که ما می توانیم مثل سابق سفر کردن را اغاز کنیم شما سه فرشته من کلی تجربه هایی جدیدی بدست اوردید وبرای اولین بار سوار هواپیما وکشتی شدید ومن تمام مدت پرواز نگران گوش درد بودم ولی خدارا شکر خییلی راحت بود وسوار قایق شدیم ورفتیم جزیزه هنگام دیدن دلفین ها واقعا قشنگ بود البته تور یکروزه گرفتیم وتقریبا تمام زیباییهار ا دیدیم جنگلهای حرا ساحل لاک پشت ها دره ستارگان وپارک گورگودیلها اونجا راننده ای در اختبار داشتیم که رفت وامد راحت تر کرده ودر تمام مدت در کنارمون بود وبسیار اقای محترمی بود با پیشنهاد ایشون بک نهار رفتیم به خانه ...
نویسنده :
سولماز
19:56
ولنتابن
سلام ولنتاین روز سپاس از خداوند به خاطر محبت عشق وتعظیم در مقابل بزرگترین ووالاترین عاشق است خدایی که با تمام عشق وزیبایی جهان را افرید ومارا در اغوش پر مهرش سکنا داد خدارا شکر که هستیم وهستید ومامملو از عشق شماییم عزیزانم ولنتاین مبارک عاشق شوید وبا عشق زندگی کنید زیرا شما ناچاریدبه عشق شما ثمره هایی عشقید کودکانم یادتان باشد شادیهایی کوچک دلگرمی های بزرگ می دهد هرگز وامانده وچشم انتظار شادبهایی بزرگ نباشید هرطلوع سلام زندگی است به شما پس با عشق پاسخگو شویدوگام بر دارید ...
نویسنده :
سولماز
22:23
یادداشت
سلام تا دو سه ساعت دیگه عازم سفر به قشمیم امیدوارم روزهای خوبی داشته باشیم وبه همه خوش بگذره وقتی دوربین خالی کردم باورم نمی شد این همه عکس جا مانده بود کلی عکس از تابستون وسفر به غار علیصدر بعد از بازگشت حتما سر وسامان خواهم داد
نویسنده :
سولماز
6:43
دل نوشته
کودکانم گریه سر دادید واغاز کردید زندگی را به همین سادگی گریستن همیشه بد نیست گاه اشگ شوق زیباست ..کودکانم شمایید که رهگذرید ودنیا همان جایی هست که باید باشد گاه ناغافل به اخرخط می رسیم مواظب باشید زندگی امتحان سختی است که چرک نوبس ندارد پایان ره به راستی پایان است ...اری این شماییدکه معنا بخش زندگیتان خواهید بود مواظب باشید گاه حرفها هم دست دارند دستهایی بلند که می توانند بگیرند گلویی را وگاه پا دارند میتوانند ردی ابدی روی قلب کسی بگذارند زندگی بسان معجره ای است وشما منتخبین پرودگارتان هستید کودکانم گاه می توانید خود معجره ای دبگری باشید گاه می توانید دلیل خنده ا ی شوید یادتان باش...
نویسنده :
سولماز
10:12
بهمن نامه یک
سلام فرشته های نازم دومین ما ه زمستان هم آغاز شد باید بگم روز ها مثل همیشه است وروز شب ما پر شد ه از صدایی داد وبیداد وخنده وگریه شما شش بهمن تولد دایی فراز بود که یهتون خییلی خوش گذشت دوتا از دوستانتونم در اموزشگاه تولدشون بود که شما شاکی امدید که چرا ما از اون برفها نداشتیم چرا نخریدی بزنی بالا وما بپریم بگیبریم وهر روز می پرسید تولد ما کی دویاره و بامزه کیکاتونم انتخاب کردید قربونتون برم که ابنقدر دنیاتون کوچکه ..یه شب هم رفتیم دلفیناریوم برج میلاد که کلی ذوق کردید چند شب مهمون داشتیم ومهمون رفتیم زبانتون عالی داره جلو می رود بیش ازحد تصور من وبابایی دبروز ارشا کتاب خواند ومن صمیمانه ممنون دار پرسنل اموز شگاه قاصد...
نویسنده :
سولماز
9:56
شب کریسمس
شب کریسمس شما فرشته ها کوکی درست کردید وگذاشتید زیر درخت کریسمس وبابا نوئل از شومینه امد وکوکی هاتون خورد وهدایاتون گذاشت ورفت راستی چند شب قبلش بابا نوئل تو خیابون دید ه بودید واون بهتون هدیه داد (البته دستم درد نکنه )واز تون قول گرفت که اگه بچه هایی خوبی باشید از شومینه می ایید وبراتون هدبه می اورد وشب کریسمس اورد وصبحش شما ذوق کردید ...
نویسنده :
سولماز
23:36
برف بازی
ارشیو ورق می زدم وبایگانی می کردم بعضی عکسهارا تارسیدم به عکسهایی اذر واولین واخرین برف دیارمون باخود اندیشدم مگر قرار نبود پاییز وزمستان سختی پبش رو داشته باشیم پاییز که نه چندان سرد وسخت گذشت اولین ماه زمستان هم بدرود گفت هوا گویی سر شوخی دارد و روزهایی پایانی زمستان واوابل بهار را به نمایش گذاشته اولین برف پاییزی خوش خاطره ای را بر ای شما به ارمغان اورد برف بازی بامدیریت وپرسنل امورشگاهتون وچقدر شاد بودید ومن دلشاد از شادبتون شما در کنار غریبه هایی بودید که به یمن مهر بیش از حد شان اشناتر از هر اشنایی بودند برایتان ..شکر یزدان را که ما انروز را غنیمت شماردیم وبازی کردیم وخندیدیم ... ما چشم انتظار برفیم اری زمستان بی...
نویسنده :
سولماز
14:21
از تو می نویسم برای تو
عادت ندارم از اتفاقات بد بگم ولی دخترکم گیس گلابتونم بیست دقیقه ای که تو به ما ندانسته هدیه کردی وحشتی به عظمت زندگیمان وغمی به اندازه عمرمان به ما هدیه داد قا صدکم پبام ا ور شادیم بودنت را دوست دارم ونام زیبابیت خوش اهنگ ترین اهنگ زندگیم است ماه پبشونی در اخرین ماه پاییز در اغوش من زمینی جا گرفتی من مست عطر بهشتی تو روزگار را سر کردم من تورا از انسوی آ سمانها طلب کردم وتو ارمغان پروردگارم هستی دخترکم تورا برای بیست دقیقه در باغ وحش ارم گم کردم بیست دقیقه ای که دنیا ایستاد وشاهد دویدنهایی بیهوده من وبابا بود دویدیم وبه تو نرسیدیم ودر لحظه ای که کاملا مستاصل وپریشان وحتی توان نگاه کردن به یکدیگر را نداشتیم ..ن...
نویسنده :
سولماز
22:02